بسمه تعالی

ایران با  تمدن و فرهنگ ناب علمی و دانش پروری خود قرن ها به علم و فرهنگ جهان خدمت کرد. شالوده علم غرب، آشنایی آنها با آثار دانشمندان ایرانی بوده است. اما  آغازگر دوران افول ایران به لحاظ علمی، نابودی بسیاری از مراکز علمی و کتابخانه های بزرگ و برجسته کشور در حملات اعراب ، مغول، تیمور و جنگ های داخلی بر سر پادشاهی و کشورگشایی و لشکرکشی ها بود که  باعث اضمحلال توان و تفکر کشور در طی قرن ها گردید. چند قرن بعد هم جنگ ایران با روس، عثمانی و انگلستان امتداد بخش غفلت از تمرکز بر توسعه علم بود. حقیقتأ دل و دماغی برای ایرانیان و دانشمندان کشور در آن دوران مصائب مستمر و مداوم باقی نمانده بود.

 

اما با همه ی سختی های آن دوران، بازهم منصفانه نیست، این دوره، عده ای از افراد تحصیل کرده در اروپا و امریکا، که زرق و برق  وخود شیفتگی غرب آنها را مجذوب خود کرده است. و عامدأ اعتماد به نفس را در وجود شان سرکوب کرده بخش آموزش و تفتیش عقاید سخت با هدف جامعه پذیری مذهبی کلیسا را در تاریک ترین دوران تاریخ اروپا فراموش می کنند. و غرب را دارای هزار سال سابقه در آموزش عالی می ببینند، آنگاه مراکز علمی و دانشگاهی از دوران باستان و یا مراکز علمی مشهور و بزرگ قبل و بعد از اسلام در ایران را مانند؛ جندی شاپور، جی سارویه اصفهان و یا رصدخانه ها و بیت الحکمه و سایر مراکز اسلامی و علمی  را بخش آموزش عالی ایران نمی بینند یا نمی خواهند ببینند. 

 

آنچه حائز اهمیت است باور به اصالت علمی و خدمات بزرگ ایرانیان در طول تاریخ است. که زمینه غرور ملی و انگیزه تلاش مضاعف در مسیر پر پیچ و خم  رسیدن به قله های علمی و باز پس گیری جایگاه ایران در سطح جهانی است. سرکوب خود باوری در جوانان ایرانی، طرح کثیف دشمن برای مخدوش و باز پس راندن اشتیاق و تلاش علمی جوانان مومن کشور است که در یک قرن گذشته و بخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تلاشهای مسئولان در جهت هموار نمودن مسیر علمی کشور در نظام مقدس جمهوری اسلامی و عنایات مقام معظم رهبری در راستای کسب علم و حمایت از جوانان، شاهد سرعت شگفت انگیز کسب دستاوردهای علمی در سطح ملی و بین المللی بوده ایم. تلاش های داخلی و خارجی بسیاری با نیات مغرضانه و بعضأ جاهلانه با هدف ناچیز انگاشتن دستاورد ها بدنبال زمینه سازی برای در تحت سلطه و کنترل علمی قرار داشتن کشور توسط بیگانگان است. 

​​مطرح کردن مباحث خلق و خوی ایرانی و تعمیم نتایجی که اساسأ خلقیات ایرانیان را مانع توسعه ایران می داند. که عقب ماندگی علمی کشور، ریشه در خلق و خوی مردم این سرزمین دارد، پس نهایتأ باید بپذیریم عوامل ژنتیکی دخیل هستند. به نتیجه ای ختم میگردد که در اتاق های فکر و جنگ روانی دشمنان این مردم و سرزمین طراحی شده است. و در راستای همان دشمنی ها حرکت می کند.

 

اما در دوره قاجار، سطح مراودات ایرانیان با اروپا گسترش یافت. و البته که این سفرها و ارتباطات آغازگر تبادلات علمی و فکری هم بود. به نحوی  که در سال 1811(م) نخستین دانشجویان از کشور به اروپا اعزام شدند. اما از سال ۱۲۳۰(ه.ش)  با همت امیرکبیر مدرسه دارالفنون ایجاد شد. از نامش پیداست که مکانی برای آموزش فنون و حرفه های مورد نیاز و نوین کشور بوده است و رشته های پیاده نظام، سواره نظام،  توپخانه، پزشکی، جراحی، داروسازی، سنگ شناسی آموزش داده می شد. چند سال بعد از آن، برای نخستین بار وزارت علوم در ایران در زمان ناصرالدین شاه قاجار در سال۱۲۳۴(ه.ش) تاسیس شد. بعدها مدارس دیگری چون مدرسه نظام، مدرسه علوم ی، مدرسه فلاحت، مدرسه صنایع و هنر، مدرسه معماری نیز مشغول به فعالیت شدند. تا اینکه در دوره رضاشاه مطالعات مقدماتی با شناخت تاسیسات علمی نوین غرب صورت پذیرفت و نهایتا بر اساس طرح و تلاش های دکترصدیق، دکتر حکمت و دکتر حسابی طرح تاسیس دانشگاه در سال ۱۳۱۳(ه.ش) در مجلس شورای ملی تصویب شد . و دانشگاه تهران بر اساس الگوی آموزش عالی فرانسه و با ادغام مدارسی که ذکر شد، مشغول به فعالیت شد.

 

پهلوی دوم تصمیم گرفت توسعه آموزش عالی در ایران با همکاری ایالات متحده امریکا باشد. این تصمیم تحت تاثیرمسایل ی و اهداف بلند مدت استراتژیک کشور اتخاذ شده بود. از یک طرف پس از جنگ جهانی دوم سیطره قدرت اقتصادی و تکنولوژی و نفوذ زندگی و فرهنگ امریکا در جهان و از طرفی دیگر سیطره ی و نظامی امریکا در ایران بعنوان شریک و متحد، مشوق حرکت در این مسیر بود. بنابراین دانشگاه شیراز با همکاری دانشگاه پنسیلوانیا، دانشگاه شریف و صنعتی اصفهان هم بر اساس الگوی دانشگاه ام آی تی ، دانشگاه فردوسی مشهد با نظر دانشگاه جرج تاون تاسیس شدند. کارکرد مورد انتظار محمدرضا پهلوی از دانشگاه، تربیت و آموزش نیروی انسانی مورد نیاز کشور در بخش های مختلف بود. و در حقیقت با نگاهی به اساسنامه دانشگاه ها قابل ملاحظه است که آموزش حرفه ای افراد در صنعت رویکرد کلی به آموزش عالی بوده است.

ویژگی بارز حکومت های مستبد و دیکتاتوری در تمامیت خواهی ، مانع از حیات و فرایند معمول دانشگاه می گردد. زیرا آزادی و استقلال، تحلیل و انتقاد، هیجان وبعضأ بیان تند ناشی از ویژگی جوانی و پویایی، در تعارض با منافع استبدادی و محافظه کارانه است. و لذا حاکمیت با وضع قوانین محدود کننده و فرایندهای اداری و بروکراتیک که آفت فعالیت های علمی در آموزش عالی است. و همچنین ایجاد نظام انتصاب به جای انتخاب در مدیریت دانشگاهی ، تلاش کرد تا افسار دانشگاه  را در دست بگیرد. در مجموع فضای حاکم بر آموزش عالی و دانشگاهی کشور، که می بایست بیش از هر چیز علمی باشد، ت زده بود. دیکتاتوری شاهنشاهی و دخالت بیگانگان در امور کشور، توجه دانشجویان را برای کسب استقلال، آزادی و عدالت معطوف می نمود که از مسیر مبارزه با حکومت طاغوت و امپریالیسم می گذشت.  

 

در دهه چهل شمسی، تعارض بین دانشگاه و حاکمیت و طبیعتأ نیتی مردم از خفقان و فقر و برخوردهای سخت رژیم با ت، مانند تبعید امام (ره) و زندانی کردن فعالان و سرکوب جنبش های دانشجویی مذهبی، در فضای دانشگاهی و به خصوص تهران، فرصتی را برای جولان جنبش ها  تشکیلات ی و عقیدتی افراطی مانند؛ مارکسیست ها، کمونیست ها و توده ای ها مهیا کرد که به سرعت از کنترل دانشگاه هم خارج شد. گاهگاهی وهم این گروه ها باعث زد و خورد هایی در محیط دانشگاه می شد. که هیچکدام پایگاه اجتماعی در بطن جامعه  و در بین مردم نداشتند و دیدگاه اکثریت جامعه را رهبری نمی کردند.

 

اما در دهه پنجاه شمسی تعداد دانشجویان به نسبت دو دهه قبل از آن، بیشتر شد. یکی از دلایل آن، افزایش میزان صادرات و قیمت خام فروشی نفت و سرازیر شدن درآمدهای نفتی به کشور و انجام پروژه های ساختمانی در آموزش عالی بود. همچنین آمار اعزام دانشجویان ایرانی به دانشگاه های خارجی نیز افزایش قابل ملاحظه ای پیدا کرد. از طرفی، مردم و دانشجویان و بالاخص نخبگان جامعه  به این نتیجه و باور رسیدند، که همت و وحدت و مشارکت جمعی با اعتقاد راسخ دینی در سایه اطاعت از اوامر ولی فقیه، رمز رهایی و آزادی کشور از یوغ سلطه دیکتاتوری و وابستگی از بیگانگان، برای برپایی حاکمیت اسلامی و مردم سالاری دینی است. از اینرو نقش دانشگاه در کنار مردم برای پیروزی انقلاب اسلامی ایران مشهود است.


مشخصات

آخرین جستجو ها